In these gems of reportage Truman Capote takes true stories and real people and renders them with the stylistic brio we expect from great fiction. Here we encounter an exquisitely preserved Creole aristocrat sipping absinthe in her Martinique salon; an enigmatic killer who sends his victims announcements of their forthcoming demise; and a proper Connecticut householder with a ruinous obsession for a twelve-year-old he has never met. And we meet Capote himself, who, whether he is smoking with his cleaning lady or trading sexual gossip with Marilyn Monroe, remains one of the most elegant, malicious, yet compassionate writers to train his eye on the social fauna of his time.
خرید کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها
جستجوی کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها در گودریدز
معرفی کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها از نگاه کاربران
داستانهای کتاب صرفا گزارشهای مستندگونهی نویسنده از اتفاقات و ملاقاتهای روزمرهست، پس نباید توقع فرم معمول داستان کوتاه رو از این کتاب داشت. با این آگاهی به سراغ کتاب رفتم و لذت زیادی هم بردم. تصور نمیکردم گزارشهایی معمولی از موقعیتهای پیش پا افتاده تا این حد جذاب و خواندنی از آب در بیاد، برای همین کتاب رو در وقتهای مرده و در موقعیتهای مختلف و نسبتا ناجوری خوندم، اما واقعا تجربهی لذتبخشی بود. بخش زیادی از این لذت رو مدیون طنز گزنده و صراحت کلام نویسنده هستم مثلا این یک مورد:
(view spoiler)[ جیمی داشت به زور پاهایش را توی شلوار من میکرد، شلواری که ناجور برایش تنگ بود و من داشتم بادگیر سفید او را تن میکردم که صدای در زدن سراسیمهای آمد
- صدای مرد: هی! اونجا چهخبره؟
- جیمی: شما کی باشین؟ دِ بگو
- صدای مرد: من مسئول اینجام، برام هم پررو بازی در نیارین. چه خلاف قانونی دارین میکنین؟
- جیمی: ریدن ممنوعه؟
- صدای مسئول: من اونجا چهارتا پا میبینم. میبینم یه لباسهایی داره درمیاد. فکر کردین اونقدر احمقم که نفهمم چه خبره؟ دو تا مرد، چهارتا پا، این خلاف قانونه
- جیمی: اه برو درتو بذار
- صدای مسئول: من پلیس خبر میکنم بابت ع و ع بگیرنتون
- جیمی: ع و ع دیگه چه کوفتیه؟
- صدای مسئول: عشق و عیاشی، بعله یارو. من پلیس خبر میکنم
- ترومن کاپوتی: یا عیسی، یا یوسف، یا مریم (hide spoiler)]
خب، حالا بعد از خوندن دومین کتاب از کاپوتی می تونم بگم من عاشق این نابغهی معتاد الکلیام!
مشاهده لینک اصلی
من اول اصلاح کنم که این دقیقاً داستانکوتاه نیست. خاطرات خود ترومن کاپوتیه. بعضاً جذابن، بعضاً حوصلهسربر. توی بعضیاشون چیزهای ناب و درخور تأملی هست و خیلی داستانیه. ولی بعضیای دیگهشون بیشتر برای کسایی که به خود ترومن کاپوتی علاقه دارن، جذابه.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها
خرید کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها
جستجوی کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها در گودریدز
دوست دارم تناسخ بعد از مرگم یه پرنده باشه، ترجیحا کرکس! کرکس مجبور نیست بابت ظاهرش یا تواناییش تو دلبری و جلب رضایت بقیه خودش رو ناراحت کنه. به هرحال که کسی قرار نیست دوستش داشته باشه، زشته، زیادیه، هیچ جا نمی خوانش. در مورد آزادیای که این موقعیت پیش میآره کلی میشه حرف زد. از طرف دیگه مخالفتی با لاکپشت دریایی شدن هم ندارم. میتونن رو زمین ول بچرخن و از رمز و راز اعماق اقیانوس هم با خبرن. عمرشون هم زیاده و چشمهای خمارشون کلی حکمت و معرف جمع میکنه. - برداشت آزاد از غَلتهای شبانه، مصاحبه با خود
داستانهای کتاب صرفا گزارشهای مستندگونهی نویسنده از اتفاقات و ملاقاتهای روزمرهست، پس نباید توقع فرم معمول داستان کوتاه رو از این کتاب داشت. با این آگاهی به سراغ کتاب رفتم و لذت زیادی هم بردم. تصور نمیکردم گزارشهایی معمولی از موقعیتهای پیش پا افتاده تا این حد جذاب و خواندنی از آب در بیاد، برای همین کتاب رو در وقتهای مرده و در موقعیتهای مختلف و نسبتا ناجوری خوندم، اما واقعا تجربهی لذتبخشی بود. بخش زیادی از این لذت رو مدیون طنز گزنده و صراحت کلام نویسنده هستم مثلا این یک مورد:
(view spoiler)[ جیمی داشت به زور پاهایش را توی شلوار من میکرد، شلواری که ناجور برایش تنگ بود و من داشتم بادگیر سفید او را تن میکردم که صدای در زدن سراسیمهای آمد
- صدای مرد: هی! اونجا چهخبره؟
- جیمی: شما کی باشین؟ دِ بگو
- صدای مرد: من مسئول اینجام، برام هم پررو بازی در نیارین. چه خلاف قانونی دارین میکنین؟
- جیمی: ریدن ممنوعه؟
- صدای مسئول: من اونجا چهارتا پا میبینم. میبینم یه لباسهایی داره درمیاد. فکر کردین اونقدر احمقم که نفهمم چه خبره؟ دو تا مرد، چهارتا پا، این خلاف قانونه
- جیمی: اه برو درتو بذار
- صدای مسئول: من پلیس خبر میکنم بابت ع و ع بگیرنتون
- جیمی: ع و ع دیگه چه کوفتیه؟
- صدای مسئول: عشق و عیاشی، بعله یارو. من پلیس خبر میکنم
- ترومن کاپوتی: یا عیسی، یا یوسف، یا مریم (hide spoiler)]
خب، حالا بعد از خوندن دومین کتاب از کاپوتی می تونم بگم من عاشق این نابغهی معتاد الکلیام!
مشاهده لینک اصلی
من اول اصلاح کنم که این دقیقاً داستانکوتاه نیست. خاطرات خود ترومن کاپوتیه. بعضاً جذابن، بعضاً حوصلهسربر. توی بعضیاشون چیزهای ناب و درخور تأملی هست و خیلی داستانیه. ولی بعضیای دیگهشون بیشتر برای کسایی که به خود ترومن کاپوتی علاقه دارن، جذابه.
مشاهده لینک اصلی





