کتاب داستان های کوتاه کافکا

اثر فرانتس کافکا از انتشارات ماهی - مترجم: علی اصغر حداد-بهترین داستان های کوتاه

هدف از این نسخه به ارائه خواننده امکان نزدیک شدن به رایگان از ترکیب و اختیاری که پس از مرگ او دوست و ویرایشگر خود ماکس برود تحت «مقدمات» متون اصلی از فرانتس کافکا و گردش اند از آن زمان در نسخه های متعددی منتشر شده است. حجم هم می آورد تمام آن نوشته ها از کافکا (به استثنای نیست <من> مسخ شده ، با وجود طول بیشتر آن) است که می تواند در این رده از "داستان" گنجانده شده است، "روایات"، "قطعه روایت"، " اشعار نثر "،" داستان "و یا" قطعات "ترجمه از متون اصلی، بدون فیلتر و یا رتوش، با استفاده از نسخه های خطی از نویسنده و، زمانی که آنها نسخه های حفظ مجاز توسط کافکا کرده اند. معیار اصلی برای انتخاب این متون معیار شده است متعلق به دنیای داستان، این است که، ما نوشته های مربوط بشرح، به عنوان قطعاتی از روزنامه ها، و یا نوشته های دیگر، مانند <من> نامه به پدر است ، در را شامل نمی شود کافکا به وضوح موقعیت های شخصی از دیدگاه ادبیات ساخته شده است.
این نسخه آماده شده با مراقبت و دانش عالی از کار کافکایی توسط خوزه رافائل هرناندز آریاس، تا امکان به لطف روند به تازگی در کشورهای آغاز شده است نسخه های خطی آلمان نشر کافکا در نسخه فکس، و تنظیم زمانی آن به ما می دهد کتیبه تکامل خلاق از این کلاسیک قرن بیستم.


خرید کتاب داستان های کوتاه کافکا
جستجوی کتاب داستان های کوتاه کافکا در گودریدز

معرفی کتاب داستان های کوتاه کافکا از نگاه کاربران
Sämtliche Erzählungen, Franz Kafka
تاریخ نخستین خوانش: ژانویه سال 2002 میلادی
عنوان: داستان های کوتاه کافکا؛ نویسنده: فرانتس کافکا؛ مترجم: علی اصغر حداد؛ تهران، ماهی، 1384، در 650 ص، مصور؛ شابک: 9647948735؛ چاپ دوم 1385؛ چاپ سوم 1388؛ چاپ پنجم 1392: شابک: 9789647948739؛ موضوع: داستانهای کوتاه از نویسندگان آلمانی قرن 20 م
فهرست: تاملات؛ بچه ها در جاده روستائی؛ افشای یک مرد رند، گردش ناگهانی، تصمیم، گشت و گذار در کوهستان، شوربختی یک مرد مجرد، بازرگان، نگاهی سرسری به بیرون، راه خانه، رهگذران، مسافر، لباسها، دست رد، توصیه به آقایان سوارکار، پنجره رو به خیابان، آرزوی سرخپوست شدن، درختها، تیره روزی، حکم؛ آتش انداز؛ مسخ؛ در سرزمین محکومان؛ پزشک دهکده؛ در گالری؛ نوشته ای کهن؛ جلوی قانون؛ شغالها و عربها؛ بازدید از معدن؛ دهکده مجاور؛ پیام امپراتوری؛ نگرانی پدر خانواده؛ یازده پسر؛ برادر کشی؛ خواب؛ گزارشی برای فرهنگستان؛ هنرمند گرسنگی؛ یوزفینه ی آوازه خوان، جماعت موشها؛ سر و صدای بسیار؛ لاوک سوار؛ شرح یک نبرد؛ شرح یک عروسی در روستا؛ آموزگار دهکده؛ بلومفلد عزب مجرد؛ پل؛ گراکوس شکارچی؛ دیوار چین؛ مشت به دروازه قصر؛ همسایه؛ حیوانی با دو نژاد؛ اختلالی هرروزه؛ حقیقت در باره سانچوپانزا؛ سکوت سیرن ها؛ پرومته؛ ناخدا؛ بیرون شهر؛ پوسئیدون؛ اتحاد؛ شباهنگام؛ امتناع؛ در چند و چون قوانین؛ سربازگیری؛ آزمون؛ لاشخور؛ سکاندار؛ فرفره؛ حکایتی کوتاه؛ بازگشت؛ عزیمت؛ حامی؛ پژوهشهای یک سگ؛ زن و شوهر؛ از جستجو بگذر؛ درباره ی تمثیل ها؛ لانه؛ خبر ساخت دیوار؛ یک پاره نوشته؛ بهشت؛ برج بابل؛ گودال بابل؛ ابراهیم؛ کوه سینا؛ ساخت معبد؛ حیوان کنیسه؛ نگهبان؛ سیرنها؛ آمدن مسیح؛ پلنگها در معبد؛ اسکندر کبیر؛ دیوگنس؛ ساخت شهر؛ سرهنگ امپراتوری؛ امپراتور؛ در کاروانسرا؛ سلول؛ اختراع شیطان؛ وحشی ها؛ گراکوس شکارچی یک پاره نوشته؛ اژدهای سبز؛ ببر؛ پیک ها؛ اسباب بازی؛ رابینسون کروزو؛ چشمه؛ سیری ناپذیرترینها؛ و پیوستها: شمشیر؛ پارالیپومنا؛ او؛ مهمان مردگان؛ خار بوته؛ سالشمار زندگی؛ آلبوم عکس؛ و ...؛ ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
Sämtliche Erzählungen = The Complete Short Stories = Collected Stories, Franz Kafka
تاریخ نخستین خوانش این نسخه: بیست و سوم ژوئن سال 2000 میلادی
عنوان: مجوعه داستانها؛ نویسنده: فرانتس کافکا؛ مترجم: امیر جلال الدین اعلم؛ تهران، نیلوفر، 1378، در 547 ص، چاپ دوم 1381؛ چاپ چهارم 1386؛ چاپ پنجم 1388: شابک: 9789644481253؛ موضوع: داستانهای کوتاه از نویسندگان آلمانی قرن 20 م
آلبرکامو مینویسد: «آثار فرانتس کافکا ‌بایستی بارها خوانده شود»، کتاب‌های کافکا را می‌شود همه جور تفسیر کرد. آنچه بیشتر به دل مینشیند، این که این آثار ماهیت سمبولیک دارند. همه جا ترس و وحشت خود را مینمایاند، نویسنده ای مدرن، و امروزه دیگر به جمع کلاسیک ها پیوسته است. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
پیرمرد در جنگل یا میمون ها با آتش ما میمون ها توسط این آتش سوزی همیشه نسل ها نشسته اند، زیرا ما می ترسیم که بیرون از محیط آن نور به تاریکی بیفتد. هرچند ما سعی کرده ایم هر روز به تاریکی نگاه کنیم و امیدواریم چیزی پیدا کنیم. اما همه ما می ترسیم که گام برداریم. و این ترس بی پایه نیست، زیرا هر کسی وارد شده است تاریکی هرگز بازگشت نکرده است. بنابراین این آتش نقش مهمی در زندگی ما ایفا می کند. تا زمانی که حافظه به گذشته برگردد، وجود دارد. یکی اغلب وسوسه می شود بپرسد چه کسی آن را ایجاد کرده است - شما می توانید به میمون ها اجازه دهید که کنجکاوی آنها را به آنها برساند. در حالی که در طول سال ها، تلاش های سازمان یافته برای افزایش آن با تغذیه چوب و در نتیجه افزایش محیط نور آن - یکی باید کاملا موفقیت آمیز باشد؛ مسئله ریشه های آن بحث و گفتگو است. بعضی از استدلال می کنند که همیشه وجود دارد - اما تخیل آن را سخت می کند برای مقابله با infinities. این روزها حتی بحث می شود که این نتیجه یک انفجار بود. با این حال، یک دیدگاه به طور گسترده ای پذیرفته شده است که پیرمرد آن را انجام داد. پیرمردی که ادعا شده است، در خارج از محیط نور زندگی می کند. بسیاری از میمون ها بارها ادعا کرده اند که او را در آنجا می بینند - هرچند توصیف های او بسیار متفاوت از یکدیگر است و هر توضیحی را غیر ممکن می سازد. و آنها همچنان در حال مبارزه با یکدیگر هستند که شرح آن بهتر از دیگران است. چیز دیگری که شما می توانید به میمون ها بسپارید - برای ایجاد نظرات خود در مورد چیزهایی که هیچ چیز نمی دانند و سپس برای نشان دادن درست بودن آنها مبارزه می کنند. آنها جناح ها را تشکیل می دهند - بزرگ و کوچک. برای مثال یک جناح J وجود دارد که مطمئنا یک پیرمرد وجود دارد و او از زمانی که بسیار مهربان است وجود دارد، به طوری که افسانه می گوید، این پیرمرد ابتدا از یکی از اجداد ما خواست تا پسرش را بکشد. اما بعد از همه رحمتش به او گفت او نیازی به انجام این کار ندارد. چطوری، این؟ یک جناح دیگر وجود دارد، C که استدلال می کند که پیرمرد یک بار پسرش را در میان ما گذاشته بود، به نام جی سیئی - بعد از عمل جراحی پلاستیک در او به او شکل میمون را داد. من شخصا فکر می کنم که پسر، اگر پسر باشد، نمی توانست از طریق جراحی پلاستیک برای میمون ها مثل ما بجنگد. یکی دیگر از جناح ها، من، آن را خواهد داشت که جی سای تنها سفیر قدیمی من در کمدی ما بود زمین مانند بسیاری دیگر، که برای ما آمده بودند به ما می گفتند در مورد روز آتش سوزی حل خواهد شد و همه میمون های بد مجازات خواهند شد. نوعی باعث می شود که شما احساس کنید که در یک کلاس درس هستید که معلم در رشته تحصیلی رفته است و به عقب برمی گردد که شخصیت های انضباطی را مجازات می کند! یکی دیگر از جناح H به شما می گوید که بیش از یک پیر مرد وجود دارد - این یک میمون است چیزی که باید انجام شود، رفتن به دنبال بسیاری از جایی که شما تا به حال هنوز پیدا نشد یکی و تمام این جناح همراه با بسیاری دیگر هر یک حداقل یک ترک خود را دارد. هر جناح ادعا می کند که برگزاری آن می باشد که شامل پیامی است که روحانی آن نوشته شده است. بسیاری از LEAVES وجود دارد که حاوی پیام های بسیار متنوعی است که در بسیاری از زبان های مختلف نوشته شده اند، اما نمی توانند کمک کنند اما مهارت های خلاقانه Old Man را تحسین می کنند. من؟ من شخصا امتناع میکنم که عذر خواهی را دوست داشته باشم که با کلمات حرف نزند، «قبل از کشتن یک بی گناه در حساب من، من را ببخش. (اگر هر یک از میمون های دیگر من اتفاق می افتد گوش دادن، ببخشید که ماجرای خونریزی ما را انجام می دهد.) تعداد کمی از کسانی که در همه این جناح ها نفرت دارند و می گویند هیچ مرد پیرمرده ای وجود ندارد - و این آخرت خودشان را با استراحت وادار می کنند، زیرا دیگران نمی توانند از این امکان یاد بگیرند. وجود ندارد به عنوان دردناک به عنوان غیبت وجود دارد - این است که هر کس هرگز احساس â € | که به من یادآوری می شود که اگر هر یک از میمون های همسایه من می پرسند، این جلسه هرگز رخ نداد، شما نمی دانم من. هرگز، برخی از این آخرین کسی که می گویند هیچ مرد پیر وجود ندارد و ادعا می کند که پیر مرد یک توهم است - نتیجه تخیل واضح ما که نشان می دهد که مغز چه چیزی را می خواهد ببیند. این استدلال از این واقعیت حمایت می کند که علیرغم گسترش بزرگی از زمین های روشن به عنوان آتش سوزی در طول سال ها رشد کرده است - حتی به مناطق که در آن مرد قدیمی بود قرار بود؛ او هنوز پیدا نشده است. در عوض، به نظر می رسد که او به طور ناگهانی خم شده است، مثل اینکه ما را اجتناب کند و از ما مخفی شود. ممکن است او چروکهای زیادی داشته باشد و احساس ناخوشایندی داشته باشد. در عوض، به این باور میرسد که این مردمان غیر معتقد به نظر میرسد که پیرمرد تصور میشد وقتی که آتش هنوز هم جدید بود و از بالا میترسید؛ اجداد ما نیاز به یک انسان داشتند که می توانست آنها را پدر و در غیاب چنین شخصیتی از پدر که ممکن بود تصور می کرد. در حقیقت، ما میمون ها همواره مشکل ما را بر مسائل پدر ما پیدا کرده اند. این می تواند تمام این مبارزات را توضیح دهد. چه کسی پدر بزرگ ترین را دوست دارد؟ ما می گویند â € œusâ €، آنها می گویند â € ما â € و سپس مبارزه. آیا این شخص پدر واقعی است، این کافران استدلال می کنند، زمان آن است که ما مستقل از او â € \"حتی اگر وسوسه به اعتقاد به یک شخصیت بالاتر، اگر فقط به عنوان کسی در روز بارانی لعنت کند. او، اگر او است، قطعا به نظر می رسد مایل به فراموش شده است - و یا او نمی تواند توضیح دهد که فراتر از آن شک نیست که چگونه او wan ...

مشاهده لینک اصلی
ایده ای که چنین چیزی به عنوان یک کتاب خواندن وجود دارد یکی از ادعاهای بزرگ ریاکاری است. برای قضاوت یک خواننده ناسازگارانه، زیرا یک کتاب خاص در قفسه خود نیست، بلکه به جای اینکه ستایش و یادگیری از انتخاب های فردی را پیدا کند تا به جای آن در آنجا پیدا شود، آرزوی ادبیات یکنواختی مطلق است. برای برچسب کردن یک کتاب «خواندن» باید آن را به اشتباه محکوم کنید. و هنگامی که آن کتاب های عجیب و غریب، منزوی، خالی از سکنه سیاه ادم شوخ فرانتس کافکا، و به دانش آموزان داده به پور با جدیت قبر برای تذکرات تمثیل سیاسی یا نبوت، با سوء تفاهم است بنابراین به عنوان به، به خودی خود، â تلفظ € œKafkaesqueâ €. همه کسانی که سر جوان متمایل بیش از مسخ، تلاش damnedest خود را برای دیدن در این اشکال غول حکمت حکیم، هنگامی که مریم گلی خود قطعا باید تکان دادن شده است سر خود را در ناباوری در هتک حرمت توپ خارج از آن، شاید حتی تعجب، â € OEIS آن بیش از حد مضحک؟ â € ایتا € ™ به عنوان اگر برخی از مقامات بالا مقرر کرده بود که یک متن مقدس خوانده شود و در همه کسانی که پذیرش به دنبال قلعه گزارش، اما زمانی که متقاضیان که متن دریافت خواهید کرد که در آن پیدا چیزهای بی اهمیت یک دیوانه. بنابراین، ناامیدانه، مایل نیست لبخند بزنید تا قلعه خود را فریب دهد، برخی از تحلیل های ناقص را از بین می برد و از قافله به دست می آید، AKA humour.In صحبت از کافکا، میلان کوندرا نقل قول شاعر چک Jan Skacel: شاعران donâ € ™ اشعار را پیدا کنید شعر در جایی پشتی است که برای مدت طولانی آنجا بوده است. شاعری آن را تنها می بیند. او می گوید: در واقع، اگر به جای اینکه «شعر» را «پنهان» و «جایی پشت» شاعر â € œengagesâ € خود را به خدمت به حقیقت شناخته شده از ابتدا ... او از ماموریت شعر رها شده است. و این موضوع کم اهمیت است که آیا حقیقت پیش بینی شده انقلاب یا عقب ماندگی، اعتقاد مسیحی یا بیخدایی است یا خیر، بیشتر قابل توجیه یا کمتر است؛ یک شاعر که هر حقی را به جز حقیقت کشف می کند (خیزش) یک شاعر دروغین است. فرانتس کافکا در بهترین حالتش این را «کشف» کرد، این «خیره کننده»، همانطور که از هر نویسنده ای که شناخته می شود، به عنوان خدادادی. این میراث اوست: آزادی. یا چیزی که کوندرا \"خودمختاری رادیویی\" نامیده است. هنگامی که گاهی اوقات به دلخواه دانشمندان، او خود را به طغیان (در \"Colony Penal\"، \"بررسی Dogs\"، تا حدی \"هنرمند گرسنگی\") بغل می کند، او هدیه خود را در آرمان های بزرگ اما هنگامی که در یک لحظه از عمیق وحشیانه رها می شود، تصورات خود را از دست می دهد و باعث می شود او مانند دکتر کشور قادر به کنترل اسب خود را به ناشناخته، او غیر قابل انکار است. \"Country Doctor\" پنج عنصر پر سر و صدا ترین و سرحال ترین در تاریخ است: اسب ها به مانند برش های مقوا در پنجره اتاق خواب در انتهای مواجه می شوند، کافکا موزای سرکش خود را به او می بخشد، تخت با زخم او. شکارچی Gracchus او سفر از فراتر از، اشتباه در جهان quotidian. â € œThe دست کشیدن در مانور Gateâ €، â € œThe تستا €، â â € œThe Helmsmanâ € € \"در همه جا همه چیز در شار در دو طرف مرز از رویاهای وجود دارد. داستان ناتمام فراوان است، زیرا کافکا \"پایان\" را انجام نمی دهد. حتی متامورفوزی نزدیک به کامل با پایان ناپذیر به پایان می رسد، و اغلب اوقات مستقل از داستان خود را آسان تر است. هدیه کافکا یک الهام است و الهام بخش، همانطور که می دانیم، لزوما در انتظار نیستیم، در حالی که لمس های انتهایی را اضافه می کنیم. این قطعه ها بذر یا بمب هستند و نویسندۀ آنها یک شورش عامیانه توسط Imp of the Perverse است، خود را مطمئن نیست که آیا او باغبان یا تروریست است. فقط، هر آنچه که شما انجام می دهید، آنها را «مطالعه» نکنید. این داستان ها را زنده نگه دارید یا آنها را تنها بگذارید. خوانش بیشتر مرده تنها دیدگاه ما از them.Fact درهم و برهمی: کافکا funny.Fact است: HEA € ™ ثانیه برای everyone.Fact نیست: او به دیکته از قلب خود می نویسد، به موعظه سیاست نیست و یا پیش بینی آینده است. و اگر شما او را دریافت نکنید، هیچ کس جز ستیزهجوی ترین متهمان قصد ندارد برای شما قضاوت کند. هیچ کتابی برای خواندن وجود ندارد. \"Vulture-\" گرگ هک کردن در پای من بود. در حال حاضر چکمه های من و جوراب شلواری را به تکه های پاره شده، در حال حاضر آن را به هک کردن در پا بود. دوباره و دوباره آن را به آنها ضربه زد، سپس چند بار ناگهان دور دور گردن من، و سپس بازگشت به ادامه کار خود را. یک نجیب زاده گذشت، مدتی نگاهش کرد، سپس از من پرسید که چرا من ریش شدم. â € œIâ € ™ بی درمان، â € من گفت. â € œWhen آن آمد و شروع به حمله به من، من البته سعی کردم آن را رانندگی دور، حتی به آن را خفه کنید، اما این حیوانات بسیار قوی است، آن بود در مورد به به چهره من بهار، اما من ترجیح دادم فوت خود را فدا کنم. حالا آنها تقریبا به بیت ها پاره شده اند. \"فانتزی اجازه می دهد که خودتان شکنجه شوم، این مرد نجیب زاده،\" فقط باید به خانه بروم و اسلحه خود را دریافت کنم. \" می توانید نیم ساعت دیگر منتظر بمانید؟ «من در مورد آن اطمینان ندارم.» من گفتم، و لحظه ای ایستادم و با درد شدید ایستادم. سپس به من گفت، â € œDo آن را امتحان کنید در هر صورت، please.â € â € œVery خوبی، â € گفت: آقا، â € œIâ € ™ خواهید بود به عنوان سریع که من can.â در طی این گفتگو کرکس شده بود € به آرامی گوش دادن، اجازه چشم خود را بین من و نجیب زاده. حالا من ...

مشاهده لینک اصلی
چیزی که من در مورد آثار کافکا دوست دارم این است که آنها خوانندگان خود را مجبور به ایجاد افکار خود می کنند، آنها جمجمه خود را با ایده های نویسنده مانند ظروف خالی پر نمی کند. فهم به صراحت نمی رسد، اما باید از طریق یک فعالیت مغزی سرسخت عبور کند و به همین علت به جای متخصصان، متفکران را تشکیل می دهند. با این کار، منظورم این است که خواننده کار را درک می کند که چه میزان استدلال اجازه می دهد، و نه تنها آن، بلکه خواننده می تواند تفسیر بسیار متفاوت دیگری داشته باشد و به نوبه خود می تواند درست باشد. برای نشان دادن این دومی، خورخه لوئیس بورخس، ولادیمیر ناباکوف، ژان پل سارتر و رولان بارت کسانی هستند که کتابشناسی کافکایی مورد مطالعه، با این حال، قطعنامه بسیار شبیه برسد. با این حال، این غیر قابل انکار است که چهار نفر نابغه بودند، و من معتقدم که همه آنها درست بودند. آثار کافکا شخصی و حتی غیرقابل انعطاف است و غیر قابل تغییر است. سحر و جادو از این نوشته ها در آن ذات ذاتی قرار دارد. با هر کتاب، تفکر یک انتخاب است، شک است تقریبا به صفر میرسد، با این حال، با کافکا، فکر می کنم یک سازش و شک، من inevitable.Lo که ما جذب کافکا بیان حاد تر به خودمان است. کافکا اجازه می دهد تا ما خودمان را شناختیم، خودمان را کشف کنیم تا خودمان را با آنچه که در داخل است، تکمیل کنیم اما پیش از آن ما آن را نادیده گرفتیم. و آن را بیشتر از آن، چرا که وقتی یک فرد می خواند یک کار درخشان اما این است که انتقال راه آشکار، آن شخص ساده را درک خواهد کرد و خواهد افتاد به مدیریت یک دانش درخشان که احتمالا jamás فکر و نیز فردی با مسلح و عقل بیش از که توسط شخصی خارج از آلوده است، در یک ظرف کلاس transformarÃa بدون کسر، یک هوآ © ساده از یک انگل، که بدون هویت عمل می کند و توپ رو. بسیاری از آثار که در آرزوی به انجام این آموزد ± AR، اما کافکا می کند مخالف: هویت ما درایوهای از یک راس استدلال خود را، و ما آن را و حمل آن از طریق پیچ و خم از انعکاس ما به تفسیر با خصوصیات ویژه ذهنی و نه جمعی. در حال حاضر فرض کنید یک مورد فرضی است که در آن می توان توضیح داد که چگونه کار کافکا را باید خواند. فرض کنید نتیجه گیری می شد که داستان ها به عنوان ارتباطات مبهم کافکا با پدرش تلقی می شوند یا باید از یک نمایه مذهبی یا سیاسی تفسیر شوند. آیا می توانست نظریه های دیگر را رد کند، حتی اگر آنها به طور متقارث به عنوان راه حل ها ارزشمند بودند؟ در اینجا ما به یک بحث دیگر وارد می شویم: آیا کار نویسنده یک معنی بی نظیر را در زمانی که یک جهت خاص دارد به دست می آورد؟ یا تجربه و اهمیت آن برای هر خواننده خاص است؟ به نظر من، هنگام برخورد با یک کتاب خاص، ما باید کتاب خود را محدود کنیم. با این حال، دانستن اهداف نویسنده، اطلاعات را در این مورد به اشتراک می گذارد، در حالی که رابطه بین کتاب و خواننده خصوصی است، تفسیر خصوصی، یعنی شخصی است. کار داستانی این است که تغذیه، توسعه، پر کند؛ خواننده را به ابزارهایی برای ساختن ساخت خود بسپارید تا ساختاری نداشته باشید، به طوری که بعدها آنها نام خود را همانند خالق آنها قرار داده اند. دانش قدرت است، اما زمانی که دانش از حامل خود فراتر رود، نقش ها متوقف می شود و فرد به عنوان بازتولید، یک فکس شخص دیگری می شود.

مشاهده لینک اصلی
â € œ در اطراف من چیزهایی فرو می ریزد مانند برف افتاده، در حالی که برای دیگران حتی یک شیشه کوچک لیکرر در جدول ایستاده به عنوان یک مجسمه ایستاده است. 4.5 ستاره. داستان در این مجموعه (و این ها تا به حال نوع مورد علاقه من بود) این کلاچ و کراوات و درهم و برهم زدن در سطح ذهن شما، اشخاص به طرز وحشتناکی خسته و تلخ می شوند که شما نمی خواهید آنها را بیاموزید. قبل از اینکه آن را بدانید، همه چیز که شما فکر می کنید جامد و واقعی شروع به سقوط کردن. واقعیت با استحکام اندازه گیری شده، بی رحم، از بین می رود. سرعت عمدی آن فقط حس ترس شما را تشدید می کند. شما احساس وحشتناکی از دست داده اید و ناخوشایند است، اما جهان همچنان به عقب نشینی می اندازد، بی تفاوتی به اضطراب خود را افزایش می دهد. گریه شما بیهوده است این ناپاکی نیست. شما در ناحیه ای از ناآرامی تاریک، مبهم و سیرآور به سر می برید. برای اینکه خودتان را به سمت خود بکشید، تجربه ای عجیب و غریب در زمین را تجربه خواهید کرد، همانطور که شما عمیق تر به زمین وحشتناک و ناشناخته می روید. شما در نهایت خود را کاملا بلبرینگ خود را از دست می دهید؛ انحراف به شما فرو می ریزد. و پس از آن، زمانی که شما امیدوار بودید که هرگز دوباره معنی پیدا نخواهید کرد، به شما می رسد: واقعیت شما را به عقب بر نمی گرداند، فقط از روکش نازک انسجام رنج می برد، ما تمایل داریم که آن را از بین ببریم . کافکا به طرز شگفتآور پشت این فاگداده را پاره کرد، دروغ ها و فریبنده های آشنا و دلسوز مان را دور بریزیم؛ آنها پشیمانی در سراسر طبقه پراکنده شده اند، جایی که ناکافی بودن انعکاس آنها غیر قابل انکار نیست. آنها بی فایده، ناقص و مضحک هستند، و در عین حال قلب بخشیدن، دلسوزانه انسان است. کافکا نه تنها کثرت هایی را که ما را در اطراف ما پنهان می کند، نشان می دهد، بلکه روش های بسیار سرگرم کننده ای را نیز بررسی می کند که در آن ما خودمان را درگیر خود می کنیم. ما در تلاشهای ناامیدانه خود برای تحمیل نوعی از معانی نهایی خودمان را به خودمان متصل می کنیم. ما در کنار تغییر شکل، با انکار و گناه، در حال تعجب خالی، انتظار می رود. اغلب اوقات این تضادهای درونی و بیرونی هم همینطور است که ما با افراد همسرم هماهنگ می شویم: «به من رسیدگی می شود که ممکن است بدن بلند من او را ناراحت کند و احساس کند او خیلی کوچک است. و این فکر \"اگر چه دیر در شب بود و ما به سختی ملاقات کردیم،\" خیلی عصبانی شدم که در حالی که راه می رفت، دستم را خم می کردم، تا دستانم به زانو من برسد. \"گاهی اوقات، در تلاش های ما برای برقراری ارتباط با دیگران، ما حتی مجبور شدیم به ترسهای عجیب و غریب مانند گامها یا کلمات بپردازیم. (خدای خوب، او آن را لعنتی می کند). واقعا چیزی درخشان درباره کافکا این است که، اغلب پس از آن تجربه همه این پوچ وحشیانه، یکی به پایان می رسد تا خنده حق را همراه با او در دیوانگی زیرزمینی از همه. چابکی بدبختانه، بازیگری غیر قابل پیش بینی و شگفت انگیز و جذاب، بسیاری از این داستان ها را با یک مقدار شگفت انگیز از طنز رضایت بخش تیره رنگ می کند. و، بعد از همه، یک احساس شرارت طنز نیست یکی از بهترین راه های مقابله با ناخوشایندی خیره کننده، ما اغلب در این جهان دیوانه و مخلوط مخالف هستیم؟ در کل، خواندن نوع کافکا احساس می کند مانند گرفتن یک سفر در امتداد نوار Möbius. شما به نظر میرسید که در واقعیت و از واقعیت محو میشود. شما شروع به قدم زدن روی کف می کنید، و سپس به طور ناگهانی، شما مطمئنا در سراسر سقف قرار دارید. با این وجود، نوارهای Möbius به طور انحصاری پیچیده می شوند؛ آنها در واقع تنها یک طرف دارند. به طور جدی، هیچ وجه یا بالا یا پایین وجود ندارد. بنابراین، با کافکا: شما احساس تعادل، بی نظم و آرامش را با ناهنجاری های مبهم روبرو می کنید که شما از طریق یک چشم انداز جادوگر و غریب به آن سفر می کنید، اما چیزی که به طرز عجیب و غریبی در زیر آن مشاهده می شود، چیزی است که شما کاملا نمی توانید آن را قرار دهید انگشت خود را بر روی. سپس شما دقیقا به جایی که شما شروع به پایان می رسد، و شما در نهایت درک سفر خود را. شما متوجه شده اید که شما به واقعیت نرسیده اید و نه واقعیت، اما این واقعیت به جای آن ارائه شده است به طرز ناخوشایندی، اما به نحوی به مراتب راست تر. به طور مجانی از دفاع دفاع عادی خود را آزاد، نگاهی اجمالی به گریزان چهره جهان به عنوان آن است. به خانه خوش آمدی.

مشاهده لینک اصلی
من فکر می کنم اشتباه کمی برای قضاوت کافکا با توجه به تنها @ Metamorphosis @. در مورد بعضی از داستانهایش، دیدگاه کاملا متفاوت است. شما قصد ندارید یک نوع خنک خنک، گرم، فازی، خرس را پیدا کنید (این خط در ذهن من حساس است). اما بعضی از داستانهای او نشان دهنده ی دیگر اوست. من شخصا روانشناسی پیچیده، پیچیده، claustrophobic و پوچ با طعم عجیب و غریب طنز (بله، او می تواند خنده دار) و تفسیر بی نهایت دوست. اما این فقط من است. من بیشتر داستان هایم را دوست داشتم، چند نام به ذهنم می آمدند (من نمی دانستم که چرا و در هیچ نظم خاصی): \"هنرمند گرسنگی\"، یک داستان نگران کننده اما هنوز زیبا در مورد یک هنرمند بیگانه؛ â € œIn Penal Colonyâ €؛ â € œEleven sonsâ € و توصیف شاعرانه آن. â € œAnnaâ € (عاشق فضای ناخوشایند آن - که این احساس؟)؛ â € œThe Great Wall of Chinaâ €؛ â € œA گزارش به یک آکادمی (هوای تازه)؛ â € œThe مشکل قوانین ما است که به شما احساس ناامیدی، چرا که شما خودتان را توسط افراد (مردم نجیب) اداره می شود، شما هرگز با قوانین خود که شما به درک نمی باید، ملاقات کنید؛ â € œA Fratricideâ € (نوع از من شوکه شده)؛ @ Cares of a Family Man @، داستان های کوتاهی از این قبیل، شما را در مورد چگونگی صحبت کردن درباره او توضیح می دهد. کافکا یک نویسنده پیچیده است، درست است. اما مشکلات دشوار اغلب به شما کمک می کنند که چیزهای عادی را از دیدگاه دیگر ببینید. و بله، این همیشه آفتابی و رنگین کمان نیست، اما این یکی دیگر از بخش اجتناب ناپذیر زندگی است. او اغلب حالت های وحشتناک، پوچ، استرس زا، عجیب و غریب و گیج کننده ای را که انسان ها روزانه تجربه می کنند، توصیف می کند. متاسفانه، من می توانم به دخل و تصرف خود در بوروکراسی بی پایان کمک کنم. نویسنده زیادی برای همه نیست. و هیچ مشکلی با آن وجود ندارد. به نظر من فروتنانه او مردی بود که توانست در میان بسیاری از چیزهای دیگر، چیزی شبیه «پیش از قانون» (مثل در یک رمان مورد علاقه من) بنویسد؛ چنین احساس آشنا. بنابراین ارتباط من با او لحظه ای بود. (شرم آور است که عمدتا با افرادی که چند سال یا چند صد سال پیش فوت کردند، هیچ دریاچه ای در اینجا وجود ندارد، خدایا، من از این فیلم نفرت داشتم.) به هر حال، \"قبل از قانون\" یک مثال کوتاه و عالی است یکی از بسیاری از نقاط جهان کافکا است. فوریه 23، 14 * همچنین در وبلاگ من.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب داستان های کوتاه کافکا


 کتاب ده داستان علیه فراموشی
 کتاب مصائب یک فری
 کتاب در آبادی
 کتاب a passage to india
 کتاب قتل از دید چند راوی
 کتاب Assembly