همه چیز از عطر بهار شروع شد. در خانهای قدیمی و استیجاری در یکی از محلههای جنوب شهر. برادر بزرگم یا خواب بود و یا در کوچه بازی میکرد و من دانهی انار جامانده از پاییز، در زهدان مادر جا گرفته بودم. اردیبهشت که از راه رسید، دیگر خبری از سرخی نبود. مادر را وادار کرده بودم دل و رودهاش را هر صبح ببرد تا دستشویی کوچک کنج حیاط و پشت و رویش کند. پدر از شنیدن خبر شاد نشده بود. چرتکهاش را توی ذهن بالا و پایین کرده بود و تفی به شانس انداخته و پشت به مادر خوابیده بود. به همین سادگی، من شروع شده بودم...
خرید کتاب دشت ماهی
جستجوی کتاب دشت ماهی در گودریدز
معرفی کتاب دشت ماهی از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب دشت ماهی
خرید کتاب دشت ماهی
جستجوی کتاب دشت ماهی در گودریدز





