موريس فنجان را شكست و گذاشت بالای اجاق گاز. زنگ «عدم فروش» صندوق را زد و يك پنج سنتی از كشوی صندوق بيرون آورد. بعد درپوش صندوق را بلند كرد، كبريتی زير پيشخان زد. كف دستش را حائل شعله كرد و مقدار پول داخش را نگاه كرد. آيدا فقط توانسته بود سه دلار كاسبی كند. كی پولش میرسيد روزنامه بخرد؟ با اين حال موريس از مغازه بيرون رفت تا روزنامه بخرد، اگرچه به لذت ناچيزی كه از روزنامه میبرد بدبين بود؛ مگر اين روزنامه چه چيز باارزشی دربارهی دنيا مینوشت؟
خرید کتاب فروشنده
جستجوی کتاب فروشنده در گودریدز
معرفی کتاب فروشنده از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب فروشنده
خرید کتاب فروشنده
جستجوی کتاب فروشنده در گودریدز